سال نو میارک ..

خدای من یکسال گذشت ..

هر چه کردم دیدی و هر چه بخشیدی و عفو کردی
ندیدم

خدای من یکسال گذشت و چهار فصل

هراسان شدم پناهم دادی بیمار شدم شفایم دادی

آرامش و امنیت که رسید طبیب و پناه را از یاد بردم

خدای من یکسال گذشت و چهار فصل و دوازده ماه

پی تقدیری نیکو پرسان میگشتم شب قدر مرا خواندی
بر سر خوانی پر از عشق و معرفت تا طلوع فجر گریستم

و دستان ملتمسم به آسمان بلند بود

قلم رحمتت بر صحیفه بی تقدیرم خواست که بنگارد
تقدیری نیکو را ..

هیهات..

با آفتاب فردایش تقدیری دیگر را جستجو کردم .
بار دیگر آرزوی خیسم خشکید و بر باد رفت

خدای من یکسال گذشت و چهار فصل و دوازده ماه و
365 روز

هر روز بر سجاده عبادت به رسم عادت زانو میزدم
که ذکر تو گویم

پیشانی بندگی بر آن تربت نازنین می نهادم و
بندگی هزاران معبود دیگر میکردم و لحظه لحظه اش معبود یگانه را از یاد بردم

خدای من یکسال گذشت و چهار فصل و ...

چه گویم ؟

خدای من یکسال گذشت ده بیست و سی ...سال

خدای من چگونه است که همچنان دوستم داری و به
محبت میخوانی ام ؟

چگونه است که رهایم نمیکنی ؟

چگونه است که هرگز هرگز از تو نومید نمیگردم ؟

این چه رسم خدایی است ؟

خدای من آوای ملکوتی یا مقلب القلوب و الابصار
می آید 

تو مرا میخوانی که بخوانمت ؟

این منم با با سالهای رفته یا مدبر الیل و
االنهار

این منم با هزاران امید به سالهای پیش یا محول
الحول و الاحوال

خدای من بندگی ام را بپذیر التماس مرا بشنو حول
حالنا الاحسن الحال

خدای من آرزویم چه شد؟ الی احسن الحال

خوب من بوی عطر تحویل می آید ...

چه مبارک تقدیری ..

منبع :‌سررسید موفقیت